در یک شب تاریک و طولانی ، یکی از شهر های کوچک لندن ناگهان در برابر یک طوفان شدید قرار گرفت.
بارانی که از ابرهای تاریک فاش شده بود، به روی خیابان ها و خانه ها می تاخت و ترقه های آسمان را به طور وحشتناک نور میداد. در این شب تاریک، آرامش اهالی شب به ناگواری طبیعت میل شد. همه به ترس حجم زیادی از باران، باد و صدای طوفان فراخوانده شده بودند.
یک صدای دیگر گوش ها را فرا خواند. صدایی زیبا و در عین حال آشنا و ناشناخته که در میان همه این وحشت جای پیدا کرده بود.
👈🏻👈🏻
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
16 لایک
عالییییی✨👊
🥰🥹❤️🩹
آفرین
مرسیییی✨️
خیلی زیبا بود
🥰✨️